هالی گولایتلی در حالی که لباس مشکی جذابی از برند ژیوانشی پوشیده به آرامی از تاکسی زرد پیاده میشود. دور گردنش ردیفی از مروارید قرار دارد. عینک دودی بزرگی چشمان گیرایش را پوشاندهاست. در حالی که مشتاقانه به ویترین فروشگاه تیفانی نگاه میکند جرعهای قهوه مینوشد و شیرینیاش را گاز میزند.
همینجا، در همین صحنه، استایلی جدید متولد میشود
فیلم برندۀ اسکار صبحانه در تیفانی پس از اکران خود در سال 1961 سریعا به یک فیلم کلاسیک تبدیل شد. این فیلم خصوصا به خاطر بازیگر خود (دختر جوان و جذاب و شیک آدری هپورن) و استایل شیک و اصیلش مورد ستایش قرار گرفت که مرهون چشمان تیزبین اوبر دو ژیوانشی و طراح لباس افسانهای ادیث هد بود.« این فیلم یکی از دلایلی است که لباس سیاه به آیتم اصلی کمد لباس تبدیل شدهاست».
لباسهای شخصیت اصلی فیلم صبحانه در تیفانی
ما بر اساس داستان ترومن کاپوتی با هالی گولایتلی آشنا میشویم. زنی مرموز با خوی کودکانه و گذشتهای آشفته که نمیخواهد مال هیچکس و هیچکجا باشد. در طول فیلم چیزهای زیادی در مورد شخصیت هالی از طریق لباسهایش آشکار میشود. هالی جوانی ترسیده و آسیب دیده است؛ کسی که وقتی خیلی به او نزدیک میشوند مانند گربه چنگ میاندازد.
لباس مشهور ژیوانشی در صحنۀ آغازین فیلم با آن گردنبند سنگین و سرشانههای پشت لباس بدون شک معروفترین لباس تاریخ فیلم است که نمایانگر وضعیت فعلی هالی به عنوان یک دختر فاحشه تلفنی است.
قد لباس از گردن تا روی زمین است و سنگینی آن به معنای واقعی به تصویر درآمده و حس میشود. شرایط هالی که بعدا از آن آگاه میشویم موجب اضطراب و نگرانی میشود که هالی آن را «mean reds» مینامد و باعث میشود قهرمان داستان ما سوار تاکسی شود تا به فروشگاه تیفانی برود و با قهوه و شیرینی در دست به ویترین آن خیره شود. عینک بزرگی که به چشم زده چشمانش را از مخاطب مخفی میکند چشمهای دختری که ترسیده، دختری که در جستجوی پیدا کردن مکانی که در آن هیچ اتفاق بدی نیافتد گم شدهاست.
وقتی پل ورجاک با بازی جورج پپارد وارد زندگی هالی میشود او لباس «کار» پوشیده(قرار ملاقاتی در زندان سینگ سینگ)؛ از تخت بیرون میآید و با پوشیدن زره خود سریعا به دختری جذاب و فریبنده تبدیل میشود. او برای باز کردن در پیراهن مردانه میپوشد، چشمبندی که بر روی چشمهایش زده نسخۀ شبانۀ عینک دودی است که راه را بر دنیای مخوف بیرون در ساعات آسیبپذیر خواب میبندد.
هالی مخلوق شب است. شیر درون بشقاب متعلق به گربه و هالی است. تاکید بر کفشهای او که از پوست حیوانات ساخته شده( سیاه، تمساح) به این ارتباط باز میگردد. زیرا هالی هم مانند یک حیوان وحشی رام نمیشود و نخواهد شد.
شلوار جین آبی و هودی خاکستری و پارچهای که دور سرش هنگام خواندن رودخانۀ ماه و فرار از آتش بسته نیز طراحی ادیث هد است. آدری در جایی گفته « دختر واقعی با شلوار جین زنده میشود هر زنی در لباس شب پاریسی بازیگر است». این ظاهر به اندازۀ لباس مشکی تاریخ مصرف ندارد و ماندگار است.
رنگ سیاه لباسهای او آن هم در زمانی که سیاه رنگ رایجی در پوشاک روزمره نبود و فقط مختص لباسهای شب بود نشانگر این است که هالی از زمان خود جلوتر است او زنی مدرن است که بدون سرافکندگی برای بقا تلاش میکند.
و برای تحقق بخشیدن به رویای خود که فرار کردن با فِرد به مکزیک است. او تنها زنی است که در صحنۀ مهمانی سیاه پوشیده؛ سایر زنان مجلس لباسهایی با رنگ روشن و رنگارنگ و کلاههای پر زرقوبرق دارند.
صبحانه در تیفانی در پاییز نیویورک رخ میدهد. پسزمینه اکثرا روشن و شفاف است که با پالت رنگی سیاه و سادهگرایی هالی تضاد برجستهای ایجاد میکند. او یک زن مدرن جلوتر از زمان خویش است که به جلو حرکت میکند. در دوران«ما قبلا هرگز این کار را نکردیم» او لباسی معمولی اما شیک میپوشد. کت نارنجی یقه قیفی او با فصل پاییز هماهنگی دارد و هرچه دوستی او با پل عمیقتر میشود حس مکان و تعلق بیشتری بوجود میآید.
هالی در صحنهای که پل به مهمانی شام دعوت شده، یک ژاکت خاکستری بژ و شلوار سیگارت مشکی پوشیدهاست. که با انتخابهای قبلی او متفاوت است و شاید نشانگر این باشد که در حین آماده شدن برای زندگی با خوزه( خوزه لوئیس د ویلایونگا ) در برزیل، اوقات آرامتری را سپری میکند.
روحیات آنارشیستی زنی با روحیات کودکانه در این صحنه با مدل موی خرگوشی او نشان داده شدهاست. همچنین در حالیکه برای پرواز به سوی آیندۀ خود آماده میشود چتریهای کوچک خود را نگه میدارد که نمایانگر ترکیبی ترسناک از نوجوانی و بلوغ است.
اگرچه هنگامی که هالی به دلیل ارتباط نامعلوم با سالی توماتو ساقی مواد بازداشت میشود، رویاهایش در مورد امنیت و فرار به برزیل با شکست مواجه میشود. در ماشین و مسیر فرودگاه و پس از دریافت پیامی که در آن نوشته شده خوزه او را ترک کرده است برنامهاش عوض میشود: بهرحال او به برزیل میرود، اما برای فرار از زندگی، سرگردانی، نداشتن تعلق خاطر و کنار گذاشتن افراد در مسیر رسیدن به یک مقصد جدید. ما او را میبینیم که در صندلی عقب تاکسی دوباره لباس سیاه میپوشد و یکبار دیگر زره به تن میکند.